کد مطلب: 8838 تعداد بازدید: ۱۱۹۹

حجاب در عصر جديد

دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲
 
قراين بسياري نشان مي­ دهد زنان در طول اعصار در جوامع متمدن پوشيده بوده ­اند؛ هر چند در پوشش آنان گاه كمتر و گاه بيشتر از حدود تعريف در شريعت اسلامي است، اما در اكثر جوامع حضور اجتماعي زنان با پوشش ­هايي كه تقريباً تمام حجم بدن را پوشانده باشد، متداول بوده است. شايد بتوان هرزه ­پوشي را ارمغان عصر جديد، به ويژه قرن اخير دانست.
به نظر مي ­رسد پوشش زنان در عصر جديد مختصاتي دارد كه آن را از اعصار گذشته متمايز مي­ سازد در اين باره به چند مورد اشاره مي­ شود.
 
1- حاكميت ساختارهاي فرهنگي ـ اجتماعي مدرنيته
در گذشته ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي، آحاد جامعه را به رعايت تحريم در ارتباطات، از جمله در انتخاب پوشش فرا مي­ خواند. غيرت، عفاف، حيا، قناعت وجود همبستگي­ هاي گروهي، اعتقاد به ارزش ­هاي اخلاقي و نهي از منكر، از مفاهيم و ارزش ­هاي اجتماعي بودند كه به افزايش نظارت اجتماعي و سهولت اصلاح و كنترل منجر مي­ شوند؛ اما در جوامع مدرن، ساختارها، مفاهيم حاكم، عفاف و آزرم و پذيرش مرزهاي رفتاري و اصول اخلاقي را ترويج نمي­ كند. جايگزيني خردگرايي، مصرف­گرايي، آزادي و لذت­ گرايي، در جوامع كنوني، پيش زمينه­ هايي هستند كه تنوع پوشش را مطابق ميل شخصي، توجيه مي­ كنند و مقولاتي چون اعتدال در پوشش، حساسيت عمومي در برابر بدپوشي، وصله ­هاي ناچسب و اموري غيرقابل توصيه­ اند.
اين نكته به وضوح، تمايز بي ­حجابي در صدر اسلام و بدپوشي در جوامع كنوني را توضيح مي­ دهد. در جامعه­ ي اسلامي تا قبل از عصر مشروطيت و نفوذ فرهنگ جديد غرب، تسامح در پوشش در جوامع شهري صرفاً  از سوي برخي از زنان غيرمسلمان و فاحشه­ گان مشاهده مي­ شد كه اقليت تحقير شده اجتماعي بودند؛ بنابراين تأثيرگذاري اين گروه بر اكثريت عزتمند جامعه، بعيد به نظر مي­ رسيد صرفاً بعد از تحولات فرهنگي در اواخر عهد قاجار و تبديل شدن عناصر غربي و غربزده به قشر عزتمند است كه شيوه زندگي و سلوك آنان به اكثريت زنان جامعه­ ي ايراني كه دچار احساس حقارت در برابر بيگانگان شده­ اند تسرّي مي­ يابد.
نتيجه آن كه در جامعه­ ي كنوني ما به دليل ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي موجود، نه بدپوشان طبقه­ اي تحقير شده­ اند و نه ضرورتاً در زمره­ ي اقليت­ ها به شمار آورده ­اند؛ و همين نكته، معادله مواجهه با بدپوشي در جامعه امروز را متفاوت از گذشته مي­ سازد. (حق شناس، نظام اسلامي و مسأله ­ي حجاب، 1387، ص21)
 
2- گسترش و پيچيدگي ارتباطات در عصر حاضر
در جوامع گذشته، انتخاب مدل و رنگ لباس تابع تمايلات شخصي و تأثيراتي بود كه زنان طايفه  و شهر بر يكديگر مي­ گذاشتند و اين كه الگوهاي پوشش از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر و از منطقه­ اي به منطقه ­اي ديگر منتقل شود، دور از انتظار بود؛ به ويژه آن جا كه تعصبات فرهنگي و يا آموزه­ هاي ديني، مردم را از تقليد بيگانگان برحذر مي­ داشت؛ اما امروزه گسترش ارتباطات، زمينه­ ي تأثيرگذاري زنان بر يكديگر را بسيار تسهيل نموده است بنابراين مي­ توان انتظار داشت كه همه روزه با انواع جديدي از مدل­ هاي لباس مواجه باشيم. توجه به اين نكته مي­ تواند هم توضيحي بر تنوع روزافزون پوشش زنان باشد، هم پيچيده ­تر بودن كنترل وضعيت را بيان كند و هم توضيحي براي اهميت توجه به موضوع پوشش در موقعيت كنوني جامعه ارائه دهد. (حق شناس، نظام اسلامي و مسأله­ ي حجاب، 1387، ص22)
اين مسأله بدحجابي باعث مي­شود كه در بسياري از خانواده ­ها كانون گرم خانواده از هم بپاشد و بي­بندوباري در جوامع گسترش يابد و فرزندان بي ­تكليف در جامعه گسترش يابد و.. .
 
3- گره خوردن پوشش با منافع نظام سرمايه­ داري
آن چه وضعيت امروز را از گذشته متمايز مي­ سازد، ميريت شدن موضوع پوشش توسط قدرت­ هاي اقتصادي است؛ به اين دليل كه تبديل زن به هدف و ابزار جنسي، منافع شركت­ هاي بزرگ نساجي، لوازم آرايشي، صنعت فيلم و بسياري از صنايع ديگر را تضمين مي­ كند و از منافع آن، گروه­ هايي ديگر، از جمله مؤسسات جراحي پلاستيك هم بهره­ مند مي­ شوند بنابراين موضوع پوشش، بُعدي اقتصادي و از آن رهگذر مختصات فرهنگي جديدي نيز بافته است به همين دليل قدرت­ هاي اقتصادي با به كارگيري يافته­ هاي علمي در حوزه­ هاي زيست­ شناسي، روان­ شناسي و ديگر علوم، حس زيباشناسي جوانان را مديريت و مصاديق جذابيت و زيبايي را مشخص مي ­كنند.
از آن جا كه امروزه با حركت­ هاي سازمان يافته براي مصرف­زدگي و ابتذال در پشش مواجهيم اولاً اقدام براي اصلاح وضعيت پوشش با مقاومت سرسختانه­ اي مواجه مي ­شود؛ ثانياً لباس از وسيله­ اي براي پوشش فراتر رفته و به وسيله­ اي براي آرايش تبديل مي­ شود بنابراين رنگ­ها و طرح ­هاي لباس پيش از گذشته به افزايش جذابيت جنسي زنان منجر مي­ شود؛ ثالثاً پيامدهاي فردي، خانوادگي و اجتماعي ابتذال در پوشش به دليل مديريت شدن آن، بيش از گذشته است.
 
4- سياسي شدن موضوع حجاب
تبديل حجاب به نماد زن مسلمان انقلابي، به ويژه در كشورهاي لائيك و هم چنين وجود انگيزه­ هاي سياسي اجتماعي، در بدپوشي تعدادي از بانوان جامعه ­ي ما، به حجاب بعد سياسي داده ­اند كه در گذشته چنين نبود دخالت دولت­ هاي غربي در موضوع حجاب، ممنوعيت حجاب توسط حكومت­ هاي مسلماني هم چون افغانستان، تركيه و ايران در چند دهه­ ي قبل و ورود كشورهاي اسلامي منع كننده­ ي حجاب، در دهه­ ي اخير نيز نشاني گويا از حساسيت حوزه­ ي سياست به موضوع حجاب است.
 
5- پيوند ميان الگوي پوشش، الگوي ارتباط و شخصيت
در برخي جوامع سنتي، سهل­ انگاري­ هايي در پوشش مشاهده مي­ شد؛ براي مثال در ميان عشاير، و برخي روستايي نسبت به پوشش بخش­ هايي از مو و دست نگاهي سهل­ انگارانه وجود داشت اما سهل­ انگاري در پوشش در كنار فرهنگ غيرت­ورزي و وجود مرزبندي و حريم در ارتباطات، اين پيام را همراه داشت كه تساهل در پوشش نمايانگر مشي سهل­ انگارانه در ارتباطات اجتماعي و نشانگر فرومايگي در شخصيت نيست؛ اما در جوامع كنوني، پوشش­ ها بيش از گذشته پيام به همراه دارند و از مشي و شخصيت اجتماعي فرد حكايت مي­ كنند به گونه­ اي كه مي­ توان بي­ قاعدگي موجود در پوشش بسياري از اشخاص ـ دختر يا پسر ـ را نشانه­ اي بي­ هويتي و سردرگمي آنان دانست؛ چنان كه پوشش گروهي از دختران، نمايانگر مشي اجتماعي آنان و تمايل به برقراري ارتباط با جنس مخالف است و مي ­تواند قرينه­ اي بر كاهش حياي عمومي و كم­رنگ شدن عفاف در ارتباطات اجتماعي باشد؛ از اين رو بحث كردن از پوشش جوانان در جامعه­ ي ما جدا از موضوع هويت نسل جوان و فرهنگ عفاف، مقرون به صحت و صواب نيست. (حق شناس، نظام اسلامي و مسأله­ ي حجاب، 1387، ص20 تا 24)