کد مطلب: 8251 تعداد بازدید: ۶۱۲۰

آثار روحی و روانی غیبت

پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
بسم الله الرحمن الرحیم
غیبت کردن و بدگویی آثار مخربی روی روان افراد دارد. یکی از عوامل گرایش به غیبت، بدگمانی یا سوء ظن است که علاوه بر این که انسان را آلوده می کند، جامعه را نیز به فساد و تباهی می کشاند زیرا شخص بدگمان، سوء ظن خود را به دیگران نیز منتقل و به تدریج مواردی را که اساس و پایه ای ندارد، بین مردم منتشر می کند. یکی از انگیزه های غیبت کردن بین افراد مختلف جامعه، هم رنگ شدن با دوستانی است که عادت دارند برای گرم نگه داشتن مجلس و جلب رضایت افکار، سخن به بدگویی دیگران باز کنند و یا عده ای را مورد تمسخر قرار دهند. غیبت کردن باعث می شود که فرد مدام به دنبال عیب جویی از دیگران باشد و نکات منفی آن ها را زیر ذره بین قرار دهد.
از نظر علمای اخلاق، غیبت نوعی بیماری روحی و روانی است، ‌کــسی که غیبت می کند یا دوست دارد غیبت بشنود، مریض است. ابتدا باید این بیماری را شناخت و مصادیق مختلف آن و راه های نفوذ و آثار و عوارضی که این بیماری بر روح می گذارد، نیز آثاری که بر سرنوشت مادی و معنوی، دنیوی و اخروی دارد، شناخته شود، سپس ریشه ها و عواملی که باعث بروز غیبت یا تقویت این شجرة خبیثه می شود، مورد بررسی قرار گیرد. به بیان دیگر: برای درمان هر بیماری و رفع هر آسبی و آفتی، لازم است به سه عنصر اساسی توجه نمود:
1ـ شناخت درد و آفت، آگاهی از آثار و عوارض و علایم آن،
2ـ شناخت علل و عوامل پیدایش و بروز آن،
3ـ شناخت راه های آسیب زدایی و درمان درد.
 
اشاره ای به آثار و عوارض غیبت:
شناخت هر یک از عناصر سه گانه، ‌به گونه ای در معالجه بیماری غیبت تأثیر نافذ و نافعی دارد. شناخت آفات و آسیب هایی که غیبت بر روان انسان وارد می کند و آگاهی از آثار منفی آن بر سرنوشتش در دنیا و آخرت و کیفر و عذاب های آن، باعث پیدایش تذکر و تنبّه، و خوف و خشیت می گردد.
غیبت از گناهان کبیره ای است که خداوند برای آن مجازات آتش جهنم را مقرر داشته است. چگونه ممکن است انسان به خدا و قیامت اعتقاد داشته باشد و با خواندن و تدبّر در آیات و روایات غیبت تنبه نگردد؛ نیز از عذابی که با «ویلٌ لکل همزه لمزه» بیان شده، به خود نیاید؟ غیبتی که همانند خوردن گوشت مرده غیبت شونده است. آیا کــسی این کار را می کند؟
غیبت، انسان را از ولایت حق تعالی خارج می کند و داخل ولایت شیطان می کند و آن چنان خوار و ذلیل می شود که شیطان نیز او را از ولایت خود بیرون می کند و از او تبرّی می‌جوید و اظهار تنفر می کند. غیبت در آغاز باعث کاهش ارزش و فضیلت عبادت می گردد و به تدریج مانع قبولی اعمال می گردد. غیبت کننده اگر بدون توبه بمیرد، از بهشت محروم است و اولین کــسی است که داخل جهنم می گردد، و اگر توبه کند و توبه اش قبول شود، آخرین کــسی است که وارد بهشت می شود.
 
ساده ترین راه مبارزه با بیماری غیبت:
بهترین راه برای از بین بردن معلول، مبارزه با علت است. علل و عوامل غیبت فراوان است. در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
1ـ سوء ظن و بدگمانی: از قرآن استفاده می شود که یکی از عوامل گرایش به غیبت، سوء ظن دیگران است. بدگمانی یا سوء ظن علاوه بر این که انسان را آلوده می کند، جامعه را نیز به فساد و تباهی می کشاند،‌ زیرا شخص بدگمان،‌ سوء ظن خود را به افراد دیگر منتقل می کند و به تدریج چیزی را که اساس و پایه‌ای جز شایعه یا برداشت نادرست نداشت، به صورت امری قطعی و مسلّم در میان مردم منتشر می سازد.
2ـ تجسس در امور مردم:‌ اگر می خواهید غیبت نکنید، باید سوء ظن و بدگمانی نسبت به مردم نداشته باشید. اگر می خواهید گرفتار بدگمانی نشوید، باید در امور مردم تجسس نکنید، زیرا سوء ظن و تجسس در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. گاهی تجسس باعث سوء ظن است و گاهی سوء ظن منشأ تجسس می شود. شهید ثانی(ره) می گوید: تجسس کردن از حال درونی افراد از ثمرات سوء ظن است، برای این که قلب انسان با بدبین شدن تنها، قانع نمی شود، بلکه او را وا می دارد که در مورد افراد تحقیق و جستجو کند که نتیجة تحقیق این است که سرگرم عیب جویی و تجسس شود. از این رو قرآن برای از بین بردن غیبت به عنوان معلول، دستور داده با علت (یعنی سوء ظن و تجسس) مبارزه شود: «ای کــسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است و هرگز در کار دیگران تجسس نکنید... بعضی از شما از بعضی دیگر غیبت نکنید». در واقع غیبت را معلول دو عامل پیشین دانسته است.
3ـ هم رنگی با دوستان: یکی از انگیزه های غیبت، موافقت با دوستان و هم نشینان است. عده ای برای گرم نگه داشتن مجلس و جلب رضایت و افکار اهل مجلس، به هرزه گویی و بدگویی و تمسخر دیگران در غیاب آنان می پردازند که چند گناه را با هم جمع می کنند و شعارشان این است:‌خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو؛ یعنی هم چون حیوانات، تقلید و جلب رضایت دیگران، محور قرار گیرد اگر چه موجب غضب حق تعالی باشد!‌ این گونه افراد از دیدگاه علی(علیه السلام) «همجٌ رعاع» یا احمقان بی سروپایی هستند که به دنبال هر صدایی می روند و با هر بادی حرکت می کنند!
4ـ خودستایی و مباهات و فخر فروشی: برخی برای آن که اظهار وجود کنند و فضل و کمال خود را به رخ بکشند، ‌دیگران را کوچک می شمارند و از آنان بدگویی می کنند. قرآن می فرماید: «فلا تزکّوا أنفسکم هو أعلم بمن اتقّی؛ خودستایی نکنید، چرا که خداوند پرهیزکاران را بهتر می‌شناسد».
5ـ تنزیه نفس و تبرئة خویش: گاهی انسان برای تبرئة خود از نسبت هایی که به او داده شده است، پای دیگران را به میان می کشد و گناه و جرم را مستقلاً به دیگری نسبت می دهد یا او را شریک جرم خود معرفی می کند.
6ـ حسد: برای درمان آن انسان باید دربارة‌ عظمت این گناه بیندیشد، چه این که مرتکب آن، مرتکب دو گناه شده و مستحق دو عذاب است: یکی گناه غیبت و دیگری گناه حسد.
جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به کتاب شریف معراج السعاده اسوة اخلاق ملا احمد نراقی(ره) صفحة 434 مراجعه شود که در بیان معالجه مرض غیبت دوازده راه ذکر نموده است.
 
پیشگیری و درمان ریشه ای غیبت
الف) تقویت معرفت و شناخت به خدا و ایمان و اعتقادات است.
مهم ترین عاملی که در مبارزه با عوامل فساد و بیماری های معنوی و نفسانی مؤثر و کارساز است، عنصر ایمان است؛ تقویت ایمان به خدا و روز حساب، باعث خوف و خشیت، از عذاب شدید الهی، و اجتناب از همه گناهان و معاصی، پیدایش روح تواضع و تسلیم و تهذیب نفس و تزکیه و اعتلای روح می گردد.
تقویت ایمان به دو عامل بستگی دارد: یکی افزایش مستمر معرفت و شناخت خدا و صفات جمال و جلال او، و دوم: عمل به احکام الهی در همة عرصه های عبادی و غیر عبادی. رابطة ایمان و عمل،‌ رابطة تأثیر متقابل است. هرچه ایمان قوی تر، تعبّد و تقیّد به احکام الهی بیشتر،‌ و هر چه تعبّد افزایش یابد،‌ایمان قوی تر می شود.
ب) یاد خدا:
پیش از آغاز سخن، و قبل از انجام هر عملی، به یاد خدا بودن، و اندیشیدن که آیا سخنی که می خواهم بگویم، یا مطلبی که می خواهم بنویسم یا کاری که می خواهم انجام دهم، رضایت و فرمان خدا در آن است یا هوای نفس و روح انتقام جویی در آن دخیل است. امیر المؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «ذکرُ الله دواء اعلال النفوس؛ ذکر خدا داروی بیماری دل ها است».
ج) خود آگاهی، خویشتن شناسی و توجه به عیوب خویش:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «طوبی لمن شلغه عیبه عن عیوب النّاس؛ خوشا به حال کــسی که عیب خودش او را از عیوب مردم باز دارد».
اگر کــسی از عیوب خود آگاه شود، هرگز در صدد عیب جویی دیگران بر نمی آید. انسانی که خود را سراپا عیب و نقص می بیند، شرم دارد از این که دیگران را به خاطر همان عیوب سرزنش کند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «بدترین مردم کــسی است که عیب های مردم را دنبال کند و عیب خود را نبیند». خداوند ما را از شرور نفس خویش حفظ کند.